Shahr e Sookhte (Burnt City) Lyrics

واجبه محاکمت

سربازا مراقبن

تا نتونی باز بخونی

شعر امید و مقاومت و

دولتا مخالفن

به جای تشویق و محافظت

طردت میکنن تا بشی

یه پرستو تو راه مهاجرت

ما به سر هوای حقیقت و داریم

راه کج نه در طبیعت ما نیست

تو اقصی نقاط شهر

فحشا و فساد و فقر

این شهر یه فاحشه ست

میخواد بخوابه یه شب و بدونه درد

یه شب و بدونه تب

بدون خونه ای بی نون شب

بدون جوونی درگیر فقر

بدون شاعری اسیر بند

هیشکی سر جاش نیست

ماه تو شبا نیست

نفس مستای شب واسه خوندن چاق نیست

اینجا بهار نیست انگار خدا نیست

واسه گریز از این زندان راه فرار نیست

ما سوختیم از خاکستر برخاستیم

بر این باور که

جز از ما بر ما نیست

ققنوس وار آتش بر جانیم

لب دوختن از بیم مردن نتوانیم

هیشکی سر جاش نیست

ماه تو شبا نیست

نفس مستای شب واسه خوندن چاق نیست

اینجا بهار نیست انگار خدا نیست

واسه گریز از این زندان راه فرار نیست